نمایش رنج و نقش، ایستگاهی برای اندکی تعامل + گزارش تصویری ✍️ناهید ابراهیمی

ماناسپهر – طرح های زیبای دست بافته و منجق کاریهای ظریف آنچنان رنگ به رنگش هر رهگذری را متحیر می کرد که می شد ساعت ها در پناه چادر نمایشگاه ماند و رنگ ها و نقوش زیبایش را تماشا کرد.

هر رنگ و طرحش حاوی قصه ای بود، پر از درد، پر از رنگ، پر از عشق، پر از شادی و شاید زیبایی نقوشش به خاطر همدردی رنگ ها با صاحبین خلاق این دست آفرینه ها بود که رنج زندگی را با همه دردهایش در قالب هنر می بافت و برای درمان درد نداری و بی کسی اش به فروش می گذاشت.
نمایشگاه توانمندی زنان عشایر و روستای بدره در کنار موکب مردمی خادم الحسین(ع) برپا شده بود.
نمایشگاهی مرکب از چند غرفه کوچک با رنگ ها و طرح و دست بافته های زیبا و دیدنی که خستگی راه را از تن زائرانی که لحظاتی به تماشای آنها می پرداختند، می زدود.
قصه های پر غصه این هنرمندان گمنام و بانوان توانمند آنچنان شنیدنی و جذاب بود که دوست داشتم همه آنها را بنویسم و فیلم کنم و در تمام دنیا نمایش دهم تا همه ببیند با وجود همه دغدغه ها چگونه برای گذران زندگی عشق و هنر در هم آمیخته می شود و با چه شوقی این هنرهای زیبا در معرض نمایش در می آیند.
روسری سیاهش را روی سمت راست صورتش که گویی در اثر ضربه ای گونه اش را شکافته بود و رد زخم با وجود بهبود و گذر زمان بر پهنای صورتش مانده بود، کشید و گفت :« خانم از من هم خرید کنید، تنها باید خرج سه بچه ام را بدهم.»
به اتفاق همکارم وسایل و لوازمش را برانداز کردیم و هر کدام وسیله ای خریدیم، تنها برای خوشحالی ودلگرمی ایشان، چون هیچکدام ازما به اون وسایل نیاز نداشتیم و تنها برای مأموریت و بازدید از موکب مردمی به اینجا آمده بودیم.
بانی نمایشگاه شخصی خوش چهره و خوش سخن به نام خانم صفری یک فعال فرهنگی بود که یک به یک بانوان توانمند و خلاق حاضر در نمایشگاه را معرفی می کرد و از توانمندی و رنج و دردهایشان می گفت.

از صبوری و متانت و خلاقیت دختران توانمندی که با هنر دست هایشان زیباترین وسایل را خلق کرده بودند از چرم دوزی گرفته تا حصیربافی، از تهیه و بسته بندی گیاهان دارویی و محلی گرفته تا انواع شیرینی های خانگی.
هر کدام از این هنرمندان گمنام آنچنان با عشق و علاقه هنر خویش را در قالب چرم و تکه های حصیر و دانه های منجق به هم بافته بودند که زیبایی حیرت انگیزی از دیدن این هنرمندیها و ظرافت کاری ها می توانستی ببینی.
زنان و دختران توانمندی که تنها نان آور خانواده شده بودند و برخی از آنها با وجود اینکه بی سرپرست و‌بد سرپرست بودند، رنج زندگی را با عشق هنر در آمیخته بودند و با زیباترین گونه در معرض نمایشگاه گذاشته بودند.
خانم صفری در تمام طول مدت حضورمان از استقبال زائران از نمایشگاه سخن می گفت و ایجاد لحظاتی با نشاط از دیدن این هنرمندیها را برایمان وصف می کرد.
از استقبال و خرید زائران اصفهانی و خراسانی با ذوق تعریف می کرد.
خودش هم همپای این بانوان توانمند و هنرمند شده بود، می گفت: برخی از این افراد حتی به خاطر مشکلات در معرض خودکشی بوده آمد و در اوج ناامیدی وقتی با آنها مواجه شده ام، تلاش کردم با ایجاد انگیزه حامی برای آنها باشم.
از این زنان خواسته ام تا هر هنری که دارند، با ایجاد آثار و دست آفرینه ای به زندگی خویش ادامه دهند و خودم بدون هیچ چشم داشتی برای آنها بازاریابی کرده ام تا بتوانم امید را به زندگی آنها بازگردانم.
این افراد که ساعت ها در این گرمای طاقت فرسا در نمایشگاه حضور دارند، اکنون مدتی است که با درآمدی که از راه هنر کسب می کنند، زندگی اشان هدفمند تر شده و با توجه به راه اندازی بازارهایی در فضای مجازی و تشویق و ترغیب آنان برای حضور در نمایشگاه های صنایع دستی سایر استانها به آنان کمک کرده ام تا بتوانند خودشان توانمند تر شوند.
خورشید در حال غروب بود، خنکای هوا با صدای ملکوتی اذانی که از موکب پخش می شد تمام فضا را دل انگیز و معطر از عطر حضور کرده بود، کم کم خودرو زائران خسته در کنار جاده پارک می کردند و راهی موکب برای نوشیدن چای و یا آبی خنک می شدند، تمام محوطه را شلوغ می کرد.
زائران خسته از زیارت کربلا حالا به این نقطه رسیده بودند ‌و خستگی راه از تن به در می کردند، از دیدن صنایع دستی به وجد آمده و ذوق زده آنها را به همدیگر نشان می دادند.
خرید سوغات ‌ و صنایع دستی توسط زائران در آن لحظات برایم خیلی دیدنی و جذاب بود، چون آنها صاحب دست بافته زیبا می شدند و صاحبان خلاق آن هنرها به پولی برای گذران زندگی.
شاید این هم از برکت و موهبت امام حسین علیه السلام بود که در این معرکه اربعین این زائران هزاران کیلومتر جاده را طی می کردند تا در این نقطه روزی رسان این بانوان خلاق و هنرمند باشند.
موکب خادم الحسین علیه السلام یکی از موکب های فعال و بسیار زیبایی بود که در این چند وقت اخیر دیده بودم زیرا با وجود همه سادگی و زیبایش از تمیزی و نظافت خاصی برخوردار بود و در آن عکس و نام شهدا به نیابت از آنان بر روی کوله های زائران نصب می شد.
این موکب که با همت میثم کهزادی و جمعی از معتمدین و بزرگان شهرستان بدره در ورودی شهر برپا شده بود، محل اسکان و استراحت و پذیرایی زائرانی از استانهای خراسان رضوی و جنوبی، زاهدان، کرمان، اصفهان ، لرستان و چهارمحال بختیاری بود.
تهیه و توزیع غذای گرم، دمنوش و شربت و شیرینی محلی و چایی از جمله پذیرایی بود که در این موکب انجام می گرفت.
شهرستان تازه تاسیس بدره در مسیر تردد زائران عتبات عالیات در سمت شرق کشور قرار دارد.
گزارش: ناهید ابراهیمی